مهدی آذرپندار، مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران:
میخواهیم برای سینمای ایران کادرسازی کنیم
انجمن سینمای جوان جای خیلی مهمی است اما سیاستگذاران فرهنگی ما تابهحال چنین تفکری نداشتند. در انجمن میتوان برای سینمای بلند و حرفهای ایران فیلمساز تربیت کرد اما سیاستگذاران قبلی عموما اصرار داشتند فیلم کوتاه را یک حیطه مستقل ببینند و از برآوردهکردن هر تعهدی نسبت به آینده حرفهای اعضا شانه خالی کنند. علاقهمندان فیلمسازی در ایران هیچ راه منطقی و معقول دیگری برای ورود به سینمای بلند جز همین وادی فیلم کوتاه نداشتند و نمیشد به زور همه را مجاب کرد که در انجمن یا جاهایی شبیه به آن تا ابد بمانند و کارهای کوتاه بسازند. علاوهبر این، فضای انجمن منحصر شده بود به آثار تجربی و روشنفکری با موضوعاتی خاص. اگر این بچهها موفق میشدند به سینمای بلند برسند هم درنهایت کفه سینمای روشنفکری ایران را سنگینتر میکردند و خلأهای اساسی در تمام حوزههای دیگر سر جایش باقی میماند. فیلمهای کوتاه انجمن تنوع نداشت و جو حاکم بر آن، این نهاد فراخ و پراکنده در سراسر کشور را به یک دستگاه بزرگ یکسانسازی تبدیل کرده بود. در دولت قبل شهریه انجمن بالا رفت و توجه به آن هم کمتر شد. جایش را آموزشگاههای آزاد فیلمسازی با شهریههای سرسامآور گرفتند. چهرههای مشهور در این آموزشگاهها نان شهرتشان را میخوردند بیاینکه آموزش فنیتر و بهتری ارائه کنند. طبعا آموزشگاهها هم در پایتخت متمرکز بودند و سینمای تهرانزده ایران حتی در فیلم کوتاه هم بیشتر در مرکززدگیاش فرورفت. این بخشی از مشکلات انجمن سینمای جوان، تنها دریچه امید علاقهمندان سینما در ایران بهسوی فیلمسازی حرفهای است. مهدی آذرپندار که پیش از این سرپرست گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما بود و قبل از آن هم سابقه فعالیت مطبوعاتی داشت، مدتی پس از شروع به کار دولت جدید، رئیس انجمن سینمای جوان شد و این اولین گفتوگوی مطبوعاتی او پس از چند ماه بهحساب میآید. ما که مقابل مهدی آذرپندار نشسته بودیم و با او گفتوگو میکردیم، خودمان از بچههای نسبتا قدیمی انجمن محسوب میشدیم؛ از آنهایی که نوجوانی و جوانیشان در آنجا گذشت و چند دوره مدیریتی متفاوت را دیدند. آذرپندار در این گفتوگو راجعبه دغدغههایی که چند خط بالاتر توضیح مختصری راجع بهشان داده شد هم حرف زده است. در ادامه، دو ماه مانده به جشنواره فیلم کوتاه تهران، گفتوگو با مهدی آذرپندار را میخوانید که غیر از شمول نسبتا جامعش بر مسائل فعلی انجمن سینمای جوان، بحثی کلاننگر درباره زیرساختهای سینمای ایران هم محسوب میشود؛ چه اینکه قرار است بالاخره ورود به سینمای حرفهای از طریق انجمن سینمای جوان به رسمیت شناخته شود.انجمن سینمای جوان با توجه به دورههای مختلف مدیریتی و بنا به اهدافی که برای آن تعریف میکردند، شکل و شمایل طراحی برنامههایش هم تغییر کرده است. در دورههایی با توجه به اهمیت ساخت فیلم کوتاه، سینمای جوان را محملی برای پرورش استعدادهایی در سینمای کوتاه تعریف کردند و در دورهای دیگر سینمای جوان را پلکانی برای پرورش فیلمسازان سینمای مستند و فیلم بلند قرار دادند. در دوره مدیریتی شما قرار است چه اهدافی برای انجمن سینمای جوانان ترسیم شود و چه کارویژههایی را برای آن درنظر گرفتهاید؟
انجمن سینمای جوان در سالهای گذشته تعمدی یا غفلتا درعین اینکه بسیار جای مهمی بوده، اما بهعنوان یک جای مهم بازنمایی نشده که بخشی از آن شاید به خلقوخوی انجمنیها بهعنوان یک خانواده بزرگ برگردد. آنها کمی بیش از حد درونگرا هستند و البته شاید هم تعمدی در کار بوده که اینجا خیلی بهعنوان جای مهمی بازنمایی نشود تا استقلال بیشتری داشته باشد. بنابراین در بدو ورود به نظرم آمد که برای بخشی از نهادهای فرهنگی نظام و بهطورکلی حاکمیت، باید انجمن سینمای جوان یکبار تعریف شود. من در بعضی جلسات بدون ابایی از اینکه آنچه میگویم به نفع انجمن تمام خواهد شد یا نه، بعضی دانشآموختگان انجمن در دورههای مختلف را اسم میبرم که الان سینماگران مهم امروز کشور هستند. اینجا برای من مهم نیست کسی که میشنود، جمعبندیاش این باشد که لزوما چه نوع سینماگری از انجمن درآمده، بلکه برای من مهم بود که اینجا جایی است که مهمترین سینماگران امروز ما روزی فیلم ساختهاند یا آموزش دیدهاند. به صرف همین تعریف، سهم انجمن از توجهات باید تغییر کند و اگر به این نتیجه برسیم که خیلی از تغییراتی که میخواهیم در سینمای ایران شکل بگیرد، ابتدا باید از انجمن سینمای جوان شروع شود، احتمالا در سیاستگذاریها، در بودجهریزیها و پرداختهای رسانهای و... سهم انجمن باید تغییر کند. این اولین مساله است.
یعنی خودتان هم این را پذیرفتهاید که پایگاه اصلی تربیت فیلمساز بلند در سینمای ما باید حیطه فیلمسازی کوتاه باشد؟
مسالهای که همیشه وجود داشته، دعوای سنتی مابین طرفداران دو نظریه «فیلم کوتاه بهعنوان یک رسانه مستقل» یا «فیلم کوتاه بهعنوان تمرین یا پلهای برای رسیدن به فیلم بلند» است. این مساله خیلی ادامهدار است، بهخصوص نسل قدیمتر اصلا قبول ندارند که انجمن جایی است برای اینکه آنجا سیاستگذاری کنید تا سینمای بلند بهره آن را ببرد؛ آنها اینجا را یک جای مستقل مختص فیلم کوتاه میدانند، ولی من در این دعوا و بحث بهنظرم رسید که وقتی امروز با طیف وسیعی از هنرجوها مواجهیم که 90درصد آنها به انجمن میآیند تا بعدا جایی در سینمای ایران پیدا کنند، شاید دیگر بهتر باشد وارد این دعوا نشویم که چه کسی درست میگوید. وقتی یک هنرجو با این دید وارد میشود و من هم آموزشگاه هستم و ورودی من این را از من میخواهد، چرا من نباید این را مهیا بکنم؟ او میخواهد آموزشی ببیند که بعدها سری در میان سرها در سینمای ایران دربیاورد؛ حالا در کارگردان یا نویسنده، تدوینگر یا فیلمبردار، منشی صحنه یا حتی جلوههای ویژه. ما به جز بازیگری و گریم که به دلایلی در انجمن این دو رشته را آموزش نمیدهیم، همه نوع تخصصی را در سینما ارائه میکنیم. مثلا محمد برادران که در جلوههای ویژه سیمرغ دارد، از بچههای انجمن سینمای جوان دفتر قزوین است. اگر فضا را کمی عرضه و تقاضایی ببینید، از ما تقاضای این آموزشها میشود و ما هم جایگاه خود را اینطور تعریف میکنیم که قرار است با آموزشهایمان برای سینمای ایران کادرسازی کنیم. اگر کسی هم بخواهد فقط فیلم کوتاه بسازد، از این نوع نگاه ما به آموزشهایمان، لطمهای نخواهد دید. اما اگر ما به طیف عمدهای که میخواهند وارد سینما شوند، بگوییم فعلا فقط فیلم کوتاه بسازید و هیچ نگاهی به سینمای ایران نداشته باشید و چنین ایدهای نداشته باشید، یک چیزهایی را ما حتما از دست میدهیم، بهخصوص که موسسات رقیب جدی هم وجود دارند.
برای این راهبرد برنامه هم دارید یا این صرفا یک تغییر شفاهی در لحن و ادبیات مدیران انجمن است؟
این بحث مهمی است که ما فکر کردیم باید برای سینمای ایران کادرسازی کنیم و به تبع آن، سیاستهای بعدی ما در آن برنامه پنجساله تحولی برمبنای این رویکرد اعلام شد و برخلاف تصور بیرونی که به این برنامهها معمولا نمیتوان ارجاع داد و صرفا یک سند با کارکرد رسانهای است، من واضح بگویم که اگر روزی شما خواستید من را در انجمن سینمای جوان قضاوت کنید، براساس همان سند تحولی و میزان پایبندی به آن قضاوتم کنید؛ چون ما ساعتها فکر کردیم و برنامه پنجساله تحولی را نوشتیم و به این برنامه ایمان داریم. ممکن است بهلحاظ اداری اینطور به نظر بیاید که سازمان سینمایی به همه موسسات گفته است که چیزی بنویسید و همه نوشتهاند، اما ما پیش از ابلاغیه هم سیاستهای کلیمان را در ماه آذر یا دی منتشر کرده بودیم و شما میتوانید آنها را با این برنامه تطبیق دهید؛ البته این برنامه بسیار جامعتر، مستدلتر و کاملتر است. به هرحال، براساس این سند و در راستای مساله کادرسازی، ما امروز به این جمعبندی رسیدهایم که در حوزه تنوع باید در انجمن سینمای جوان سرمایهگذاری کنیم.
البته قبل از این هم تعدادی از سینماگرانی که وارد حیطه فیلم بلند شدند، فیلمسازان کوتاه انجمن بودند.
بله، حتما این کادرسازی قبل از این دوره هم با افتوخیزهایی همیشه در جریان بوده است. انجمن سینمای جوان بهلحاظ کیفیت فیلمسازی جای بسیار موثر و مهمی است و سالی نیست که در جشنواره فجر فیلمساز مهم از انجمن سینمای جوان نداشته باشیم. سال گذشته چهار فیلماولی مهم در جشنواره فجر حضور داشت که مهمترین آنها «موقعیت مهدی» بود که صداوسیما کار کرد و البته خاستگاه کارگردانش آقای حجازیفر از تئاتر بود، اما سه فیلم اولی دیگر شامل «بیرویا»، «علفزار» و «ملاقات خصوصی»، فارغ از اینکه رویکردهای مضمونی آنها را قبول داشته یا نداشته باشیم، محصول بچههایی است که زمانی گذرشان به انجمن افتاده است و با این مجموعه کار کردهاند. تمام ادوار دیگر فجر را هم که شما عقبتر بروید، به فیلم کوتاهسازهای دیگری همچون نیما جاویدی، هومن سیدی، سعید روستایی، محمد کارت و... برمیخورید که در دهه 90 هر سال، سال درخشش یکی از آنها بوده است. اینها را توضیح دادم که بگویم ما الان مسالهمان در انجمن این نیست که اینجا خروجی نمیدهد یا حاصلخیز نیست، بلکه مساله در انجمن، یک مساله رویکردی بوده است. بدنه انجمن سینمای جوان و هنرجوها به تجربه و با مرور اتفاقات به این باور رسیدهاند که فیلم کوتاهی بسازند که اگر تهیهکنندهای از سینمای ایران آن را دید، جرات سرمایهگذاری روی فیلم بعدی سازنده آن را داشته باشد.
این روند بدون وجود یک رویکرد منسجم در بالا و در سطح سیاستگذاری، تابهحال چطور پیش رفته است؟
اگر شما به دهه ۶۰ و ۷۰ انجمن سینمای جوان نگاه کنید، تنها چیزی که اهمیت نداشته این بوده که فیلم بتواند اکران خوبی داشته باشد و مخاطب آن را بپسندد. در دهههای ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ سینمای تجربی و سینمای مینیمال کلاسیک کمتر داستانگو، گرایش اصلی انجمن است. در دهه ۷۰ همه میخواستند شبیه کیارستمی فیلم بسازند و در دهه ۸۰ همه میخواستند فیلمی بسازند که شبیه آن نسل طلایی آقای آفریده بشود که هیچکدامشان خیلی کلاسیک فیلم نمیسازند، مانند شهرام مکری، مجید برزگر، محمد شیروانی، علیمحمد قاسمی و... اما از دهه ۹۰ بهبعد در انجمن سینمای جوان نه بهواسطه یک سیاستگذاری داخلی منسجم، بلکه تحتتاثیر تحولاتی در سینمای ایران، فیلم کوتاه کشور قصهگوتر شد؛ چون ذائقه فیلم کوتاهسازها به این سمت رفت که میخواستند مانند اصغر فرهادی فیلم بسازند. شبیه کیارستمی شدن یعنی اینکه شما کمتر قصه بگویید و به اکران خیلی فکر نکنید و در فضاهای روستایی و غیرشهری کار کنید، ولی در دهه ۹۰ اینطور است که شما باید قصه اجتماعی شهری بگویید، یک موقعیت اخلاقی و یک دوگانهای حول آن بسازید و این سینما خیلی قصهگوتر از سینمایی است که قبلا برای ما جوایزی به همراه آورده بود. بنابراین تحتتاثیر موفقیتهای آقای فرهادی، گرایش غالب اینطور شده و کمی بعدتر، شبیه آقای روستایی روی طبقه جنوبشهری و آسیبپذیر متمرکز شده و این روزها شبیه فیلمسازی آقای کارت و...
در اثر این گرایشهای غالب، فیلمهای کوتاه مهمی خلق و تبدیل به مرجع شدند که بهزودی خود آنها به منبع الهام فیلمسازان کوتاه تبدیل شدند. مثل فیلم کوتاه «روتوش» یا مثلا «به وقت ناهار».
و اینها به فیلمهایی تبدیل شدهاند که خودشان مرجعیت دارند و از روی آنها فیلم ساخته میشود. من از روزی که به انجمن آمدم، ایدهام این بود که دایره برای فیلمسازی بازتر شود. البته من همیشه پیگیر جریان فیلم کوتاه بودم و به جز آن سه سالی که در تلویزیون خیلی مشغله داشتم، مشتری جشنواره فیلم کوتاه تهران بودم و میدیدم هرساله با انبوهی از فیلمهای کوتاه باکیفیت مواجه هستیم که واقعا از انتظار ما نسبت به یک جشنواره فیلم کوتاه بالاتر است. مساله اما اینجاست که شما اگر سه سال متوالی به دیدن فیلمهای این جشنواره بهعنوان ویترین اصلی فیلم کوتاه کشور بروید، سال اول بسیار شگفتزده میشوید، اما سال دوم احساس میکنید این فیلمها رنگوبوی فیلمهای سال قبل را دارند و سال سوم دیگر آن طراوت اولیه را برای شما ندارند و احساس میکنید دارید فیلمهایی شبیه دو سال گذشته را میبینید. درواقع یک گرایش عمدهای به وجود میآید و همه شبیه آن فیلم میسازند.
همانطور که گفتید، در انجمن سینمای جوان در دورههای مختلف یک سال شبیه فرهادی فیلم میسازند، یک سال شبیه کیارستمی، مکری و... ، پس به نظر میآید که انجمن سینمای جوان بیشتر متاثر از فضای بیرونی است و سیاستگذاریها و طراحیهای داخل سازمان نقش چندانی در هدایت فیلمسازان نداشتهاند. اما حالا شما میگویید میخواهید کادرسازی کنید؛ با این شرایط چطور میخواهید سیاستهای خود را تحت هر عنوانی که هست، پیادهسازی کنید؟
اینطور نیست که در دهههای قبل سیاستگذاری نشده، همین که شما از بین گزینههای مختلف به کیارستمی میرسید، ناشی از یک سیاستگذاری است. اما به هرحال افتخارات بینالمللی این افراد هم بسیار در این موضوع مهم بوده است. در دهه ۶۰ هم اگر نگاه کنید سینمای کوتاه ایران مملو است از فیلمهای روستایی و این سلیقه مدیران ما در آن دوره است. در این میان به دهه ۷۰ که میرسیم و بعد از نخل طلا، کیارستمی دیده میشود، گرچه قبل از آن هم فیلمساز مهمی است، مثلا «خانه دوست کجاست» را ساخته، ولی وقتی کیارستمی بر قله سینمای کن با فیلم «طعم گیلاس» میایستد، در میانه دهه ۷۰ است. پس این جریان از قبل دارد رشدونمو میکند و اما به این واسطه تقویت میشود. اما در این دوره یک تفاوت مهم با شرایط فعلی وجود دارد. در این دوره فیلم کوتاه کشور با آنکه خود از سینمای بلند کیارستمی یا پناهی یا قبادی الهام میگیرد، اما به سینمای بلند ما هم ایده میدهد. مثلا باب شدن فیلمبرداری فیلمها با دوربین روی دست در فیلم کوتاه کلید میخورد که در زمان خود خیلی اتفاق ویژهای بوده است. حتی فراتر از این، مشهور است که یکی از برجستهترین کارگردانان سینمای ایران، داور یکی از ادوار جشنواره فیلم کوتاه تهران در دهه 70 بوده و از یکی از فیلمهایی که در جشنواره میبیند، برای ساخت فیلم بعدیاش الهام میگیرد که آن فیلم امروز یکی از بهترین و مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ما و مهمترین فیلم این فیلمساز است. اینجاست که میگویند استقلال فیلم کوتاه، سبب میشود اتفاقا اینجا یک چیزهایی تجربه و باب شود و بعد به سینمای ایران راه یابد.
ظاهرا این یک جو یا پاتوقی است که آگاهانه ایجاد شده و خیلی قبلتر از اینکه انجمن درست شود هم ایجاد شده تا افراد این تیپی درست کنند، مثلا فن کیارستمی درست کنند. بعضی مسئولان سینمایی آن دوران میگویند که ما آمدیم در ایران تارکوفسکی را جا انداختیم. یعنی جو خودبهخود به آن سمت که کیارستمی هم شبیهاش بود، نرفت. برای اثبات این حرف میشود از موضعگیری خود مرحوم کیارستمی استفاده کرد. ایشان قبل از انقلاب یک فیلم کوتاهش در جشنواره تهران جایزه گرفته بود، اما همان وقت خودش در مصاحبهای میگوید من متوجه شدم این روند ایراد دارد، چون سال قبل، بیضایی جایزه گرفته بود و همه فیلمهای امسال شبیه آن بود. به نظر میرسد که این سیاستی است که از قبل وجود داشته و ما میخواهیم در انجمن یا جاهایی شبیه آن، فن سینمای روشنفکری درست کنیم نه فیلمساز.
این بحث مفصلی است و من نمیخواهم وارد این شوم که در چه سازوکاری شما به این میرسید، ولی در انجمن سینمای جوان از روز اول نگاهی به جشنوارههای جهانی وجود داشته و در آن نگاه شما نمیتوانید بگویید که اینجا حتما حاتمیکیا الگو میشود. وقتی شما جشنوارههای جهانی را دیده و گزارش کرده و به آن افتخار کردهاید، حتما به گزینه آقای کیارستمی یا جعفر پناهی و بهمن قبادی میرسید. اینها را شما باید ضرب در دفاتر هم کنید، یعنی همچنان فیلمسازی کردستان تحتتاثیر بهمن قبادی است که زمانی از انجمن سینمای جوان آمده و فیلم ساخته است. من الان منظورم گرایشهای فکری نیست، بلکه جنس فیلمسازی را میگویم؛ مثلا انتخاب روستا متاثر از سینمای آقای کیارستمی و فیلمسازان دیگر است یا مثلا انتخاب طبقه متوسط متاثر از سینمای آقای فرهادی است. یعنی یک بحران اخلاقی را وسط بیندازیم و بعد یک دوگانه حول آن ایجاد کنیم. اما بههرحال در آن دههها و دورهها هرطور که بوده، انجمن سینمای جوان حتما پیشنهاددهندهتر و ایدهدهندهتر بوده به سینمای بلند ما. اتفاقی که در دهه ۹۰ افتاده سبب شده بخشی از این دعوا حل و فصل شود و بچهها به این نتیجه رسیدند که ما باید سینمای قصهگو داشته باشیم و فیلمی را بسازیم که تهیهکننده راغب باشد سرمایهگذاری کند و این محاسنی داشته است. ما فیلمهای کوتاه خیلی انتزاعی که جریانی را نمایندگی کند که بعدها بهسختی بتوان در سینمای ایران از آن فیلم بلندی ساخت، کمتر داریم و شما میبینید عمده سینمای ایران نسبت به دهه ۸۰ قصهگوتر شده است. یک زمانی گرایش به فیلمسازی در فضای هنر و تجربه بخش عمدهای از سینمای ایران بود، ولی حالا سهمش در جشنواره فیلم فجر گاهی به یک فیلم میرسد. زمانی بود که من وقتی میرفتم به جشنواره فجر، آرزویم این بود که دو، سه فیلم قصهگو ببینم. الان خب سینمای ما بهطور کلی قصهگوتر شده است. اما معایب این روند البته این بود که زیاد از یک جا الهام گرفته شده و بعد شما با مجموعهای از فیلمهای تکراری مواجهید و بدتر از آن، مجموعهای از فیلمهای تکراری در یک گونه سینمایی؛ یعنی شما چه بگویید آقای فرهادی و چه بگویید آقای روستایی و چه آقای کارت، اینها کلا درام اجتماعی میسازند و به همین دلیل مقلدان آنها هم مدام درام اجتماعی میسازند. اما سیاست انجمن در دوره جدید ضریبدادن به ژانرها و حمایت از آنهاست. ترجمان سینمایی آنچه عرض کردم، تنوع ژانرهاست. ما مشخصا هفت ژانر را اعلام کردیم و گفتیم انجمن در این هفت ژانر که شدنیتر است، حتما راحتتر حمایت میکند و حتما پول بیشتری میدهد. انجمن سقفهای خود را دارد و میگوید که مثلا تا فلان عدد میتواند حمایت کند، ولی ساختاری است که در کل کشور پراکنده شده و ما ۵۸ دفتر داریم و هیچ رقیبی در این فضا نداریم. انجمن امروز این را گفته و ما مدعی هستیم تا حدی هم در تولید این سیاست عملیاتی شده و من خواهش میکنم برای سنجش این ادعا، جشنواره فیلم کوتاه تهران را رصد کنید و فیلمهای انجمن را ببینید؛ البته ما زمان کافی برای اینکه این کار را کاملا پیاده کنیم نداشتیم اما الان که بازه دریافت آثارمان تمام شده و من چشماندازی نسبت به جشنواره دارم میتوانم بگویم که قول میدهم برای اولینبار بعضی از فضاهای فیلم کوتاه که کمتر تجربهشدهاند را در این دوره داریم و اتفاقا امیدوارکننده است که بگویم فیلمهای بسیار خوبی هم هستند. نمیخواهم بگویم من این را گفتم و این اتفاق افتاد، راستش این است که وقتی این مساله را با جامعه فیلم کوتاه مطرح کردم، دیدم خیلیها هم خودشان به این نقطه رسیدهاند و مصداق آن در جشنواره فیلم کوتاه سال گذشته (دوره سیوهشتم) است که انجمن صنفی فیلم کوتاه (ایسفا) که فارغ از هیاتداوران به یک فیلم مدال ایسفا را میدهند، به یک فیلم کمدی جایزه داده است. شما باید انجمن را بشناسید که بفهمید این چه اتفاق مهمی است.
صرف اینکه شما بگویید از ژانرهای مختلف حمایت میکنید، باعث ساختهشدن فیلمهایش و تنوع در سینمای کوتاه و درنتیجه بلند میشود؟
من از زمانی که به انجمن آمدهام، به ۲۸ دفتر انجمن در شهرهای مختلف سر زدهام. بعضیها بهخصوص در شهرستانها واقعا فکر میکنند اگر کمدی یا فانتزی بسازند، فیلمشان به جشنواره نمیآید. این جشنواره برای برخی بچهها داستان مرگ و زندگی است، بنابراین چنین تغییری به وجود آمده و طیفی از انجمنیهای قدیم هم دیگر از دیدن فیلمهایی که بحران اخلاقی را وسط میگذارد و کپی از سینمای آقای فرهادی و دیگران است، خسته شدهاند و ترجیح میدهند سینما تجربه جدیدی بکند و خیلیها هم دلشان برای دورههای قدیمی جشنواره که شما فیلمهای متنوعتری میدیدید، تنگ شده. این است که میگویم جشنواره فیلم کوتاه تهران جشنواره خیلی خوبی است، اما تنوع در آن کم شده و سال میآید و میرود و هیچ فیلم کمدیای نیست. به همین دلیل ما اعلام کردیم از ژانرهای دیگر مانند وحشت یا دلهرهآور و رازآلود، ملودرام، فاتتزی، علمی-تخیلی، پلیسی یا جنایی یا نوآر و جنگی و دفاع مقدس و کمدی حمایت میکنیم؛ شاید فانتزی تنها ژانری است که سالهای گذشته هم در جشنواره بوده. اما از این هفت تا ژانر که بالاتر گفتم، پنج تا از آنها در جشنواره دارای نمایندگان قدرتمندی هستند.
اینها کمهزینه هم نیستند. باید دید بضاعت انجمن سینمای جوان بهلحاظ آموزشی و حمایتی چقدر است.
بله همین جواب سوال شما هم هست. واقعیت این است که در انجمن سینمای جوان در بعضی از ادوار برخی فیلمهای کوتاه جایزه گرفتهاند، ولی سال بعد هیچکس شبیه اینها را نساخته است که اتفاقا فیلمهای خوبی هم بودند؛ مثلا فیلم «اسب سفید بالدار» که سال ۹۹ جایزه گرفته و یک فیلم فانتزی عاشقانه بسیار خوب است. این فیلم چون خیلی گران بوده، کسی شبیه آن را نساخته است. حرف شما کاملا درست است؛ این جنس سینما بسیار گران است و بخشی از دلایل اینکه کمتر ساخته میشوند هم همین است. سال گذشته قبل از اینکه ما این سیاست را اعلام کنیم، فیلم «مُورس» جایزه گرفت که خانم روناک جعفری آن را ساخته بود و یک فیلم معمایی-رازآلود و ماورایی و البته با زمینه تاریخ انقلاب بود، یعنی در دوره پهلوی. این فیلم خیلی متفاوت و خوشساخت بود. بهعبارتی همیشه اینطور نبوده که مدیر گفته باشد همه باید اینگونه بسازند و همهچیز به سیاستهای پشتپرده برگردد. نمیخواهم بگویم سیاستها دخیل نیستند، اما شما ببینید در جشنوارههای جهانی تحتتاثیر سیاستهای جهانی به جنس خاصی از سینمای ایران توجه میکنند که درام اجتماعی است. خب درمقابل، ما اینجا چقدر در شهرستانهایمان به فیلمهای کوتاه توجه میکنیم؟ فیلمساز شهرستانی را در ارشاد شهرشان گاهی راه نمیدهند، اما یکدفعه میبینید از فلان شهر ایتالیا یا استرالیا به آن فرد زنگ میزنند و میگویند فیلمت پذیرفته شد. بعد من به شهرستان که میروم، فیلمسازها اگر جمله اول نگویند، در جمله دوم حتما در معرفی خودشان میگویند که فلان فیلم کوتاه من، از فلان جشنواره فلان کشور اروپایی یا آمریکایی جایزه گرفته است. این برای بچهها افتخار بزرگی است. اینجا ما به شهرستانها بها نمیدهیم و فیلمساز نمیتواند فیلمش را در شهرش اکران کند، بعد وقتی از جشنوارههای خارجی به او زنگ میزنند و برنده میشود، او فکر میکند که اینجا قدرش را نمیدانند و کمکم جذب جشنوارههای خارجی میشود. در جشنوارههای خارجی هم به هر دلیلی، سیاسی یا غیرسیاسی، به فیلمهایی توجه میکنند که ارزان هستند؛ فرض کنید شما با یک آپارتمان و یک در شیشهای مشبک میتوانید 50 تا فیلم بسازید، یعنی در جایی شبیه همان خانهای که جدایی نادر از سیمین ساخته شده، شما میبینید چندین فیلم کوتاه ساخته شده و ارزان هم هست چون همهچیز صنعتی شده، فیلمبردار این مدل فیلم به تعداد کافی موجود است، تدوینگر به همین ترتیب و فیلمنامهنویس که البته در فیلم کوتاه معمولا خود سازنده است و درواقع میخواهم بگویم همهچیز برای ساختن یک فیلم درام اجتماعی از این جنس موجود است؛ از استادی که خیلی خوب این مدل فیلم را تدریس کند تا عوامل دیگر. اما در ژانرهای دیگر اینطور نیست.
در سینمای بلند ما تنوع ژانری چندانی وجود ندارد. در این وضعیت چطور میتوانیم فیلمساز کوتاه برای ژانرهای مختلف تربیت کنیم؟
بله الان ما درباره پیداکردن استاد که معمولا از اهالی فیلم بلند انتخابشان میکنیم، برای اردوهای «ایده تا تولید»مان گرفتاری داریم و ما حتی به برخی اساتید که میآوریم میگوییم اگر تو قبول نکنی، من ژانر را عوض میکنم و ژانر دیگری را در کلاسم میگذارم. الان ما اردوهایی را در انجمن برگزار میکنیم و مثلا پنج، 6 استان را یک منطقه میکنیم و مثلا میشود اردوی «ایده تا تولید»مان گرفتاری داریم و ما حتی به برخی اساتید که میآوریم میگوییم اگر تو قبول نکنی، من ژانر را عوض میکنم و ژانر دیگری را در کلاسم میگذارم. الان ما اردوهایی را در انجمن برگزار میکنیم و مثلا پنج، 6 استان را یک منطقه میکنیم و مثلا میشود اردوی «ایده تا تولید» بوشهر که مهدی جعفری ژانر دفاع مقدس، ارسلان امیری ژانر وحشت و عادل تبریزی کمدی را درس میداد. من به اینها گفتم اگر شما قبول نکنید، من نمیدانم چه کنم. نمیخواهم بگویم فقط اینها هستند، اما کسی که واقعا قواعد فیلم کوتاه را بلد باشد و در فیلم بلند هم در ژانر خودش یک کار موفق ساخته باشد، کم پیدا میشود. ببینید ما الان کمدینهای خوب داریم، ولی کدامشان از فیلم کوتاه به کمدی رفتهاند که ما به سراغ آنها برویم. در اردوی دوم مثلا برای کمدی علی ملاقلیپور را آوردیم، بنابراین از آنجا که همهچیز صنعتی شده است، ما با این گرفتاریها سرشاخ شدهایم تا ببینیم میتوانیم به مدلهایی برسیم و یک بخش کار هم جشنواره است که اگر ما در انجمن خودمان را به این فیلمها ملزم کردیم، در جشنواره هم میتوانیم شاهد فیلمهای خوبی باشیم که قابلیت دیدهشدن داشته باشند. بخشی از این اتفاق امروز افتاده و من به شما قول میدهم در حوزه فانتزی ما فیلمهای خیلی خوبی در جشنواره فیلم کوتاه تهران خواهیم داشت.
رویکردی دارید که از این فیلمهای ساده خلاص شوید؟
ما نمیخواهیم بگوییم فیلم ساده یا غیرساده، بلکه تجمع بیشازحد در یک ژانر مساله ماست. یکی از مسائل جشنواره فیلم کوتاه تهران هرسال، مساله ممیزی بوده و این محصول این است که فیلم کوتاه پروانه ساخت ندارد، بنابراین مضامین خطقرمزی در آن زیاد دیده میشود. درنتیجه تعداد زیادی از افراد، یکشکل فیلم میسازند و اینگونه فیلمسازی لاجرم باید محدود شود؛ مثلا شما میبینید در جشنواره یک سالی فیلمهای زیادی با مضمون کودکهمسری یا صحنهزنی ساخته شده. ممکن است نوع نگاه و پرداخت هرکدام از آن فیلمها به صحنهزنی متفاوت باشد. این هم که موضوع خطقرمز ما نیست و ممکن است سازنده آن را خیلی هم سیاه نساخته باشد اما وقتی من ۵۰ فیلم با این مضمون دریافت میکنم، قطعا دو تای آنها را در جشنواره قرار میدهم، چون جشنواره موضوعی نیست و بنابراین خودبهخود فیلمها محدود میشوند و صاحبان ۴۸ فیلم رد شده، هرگز فکر نمیکنند که به دلیل مقایسه با ۵۰ فیلم با موضوع مشابه رد شدهاند، بلکه فکر میکنند بهدلیل ممیزی رد شدهاند.
البته بعضی جشنوارهها مثل لوکارنو کاغذی به دست شما میدهند و میگویند که چرا فیلم پذیرفته نشده است؛ نمونه آن نامهای بود که به موتمن برای پذیرفتهنشدن فیلم «شبهای روشن» دادند و نوشته بودند که در فیلم شما بزرگراه و ساختمان و اینها هست و ما از ایران توقع چنین تصاویر مدرنی نداریم.
برای دوهزار فیلم این کار را کردن، کار بسیار سختی است.
با توجه به اینکه سابقه رسانهای و مدیریتی شما، بد نیست بپرسم یک دورهای با همین مشی انتقاد به وضع سینمای ایران که ژانرها تکراری شدهاند و تنوعی در نشان دادن اقوام و جاهای مختلف ایران نمیبینیم و با شعار عدالت در بازنمایی تصویر ایران، افرادی آمدند که اتفاقا از دوستان شما هم هستند و بنا بود کادرسازی کنند؛ مشخصا جشنواره فیلم عمار و جبهه فرهنگی انقلاب را میگویم. آیا کادرسازیای که شما در انجمن سینمای جوان انجام میدهید، از همان جنس است؟
اولا بگویم انجمن قبلتر از اینها و قبل از این رویکرد کادرسازی هم، داشت همین کار را انجام میداد. مثلا ببینید برگزیده فیلم کوتاه تهران سال گذشته در رشته فیلمبرداری آرمان فیاض است که همین آدم سیمرغ فجر را هم برده است. این اتفاق در زمینههای مختلف دارد میافتد. مثلا عماد خدابخش این طرف چهره است و آن طرف هم هر سال یا کاندیداست یا دارد جایزه میگیرد. یک سال هم محمد کارت با «بچهخور» این طرف و با «شنای پروانه» آن طرف میدرخشد. برادران ارک با «حیوان» در فیلم کوتاه تهران درخشیدند و با «پوست» در فیلم فجر دیده شدند. پس این روال بوده و همچنان ادامه دارد. فقط تفاوت این دوره تلاش برای هدایت آن به سمت تنوع ژانرهاست. مثلا ببینید در سالهای اخیر، فیلمسازان آذری ما تحتتاثیر برادران ارک چه فیلمهای متفاوتی میسازند و میبینید از ۱۰ فیلمی که میسازند، ۹ فیلم آن اجتماعی نیست یا کمدی است یا فانتزی یا در ژانر وحشت یا رازآلود است و این خیلی جالب است؛ چراکه در آن شهرها، افراد توجه میکنند که بهمن و بهرام ارک که روزی مثل آنها روی صندلی انجمن نشسته بودند، فیلمی مثل پوست یا حیوان ساختهاند و حالا او هم میخواهد مثل آنها فیلم بسازد. در آن شهرها خیلی چیزها صنعتی شده و خیلی از فیلمها بازیگران مشابه دارند. مخرجمشترک «بشقاب»، «حیاط»، «سرسام» و «تابوت» و اینها آدمهای مشابه در فیلمهاست. یا در چهارمحالوبختیاری کسی مثل فریدون نجفی فیلم کودک ساخته و به تبع او، امروز شهرکرد سه فیلمساز فیلم بلند کودک دارد. امروز شما حتی در اصفهان نمیتوانید سه فیلمساز کودک نام ببرید. پس شما اگر در شهری در یک ژانر کادرسازی و سرمایهگذاری کنید، جواب میگیرید و فقط شاید باید به سمت تنوع هدایت شود.
قبل از شما آقایان آفریده، صانعی، ایلبیگی، موسوی و میرزاخانی بهعنوان مدیران قبلی بودهاند و در زمان اینها هم فیلمسازانی مثل برادران ارک فعالیت داشتهاند؛ شما قطعا رویکردی تازه و البته متفاوت به سیاستهای مدیران قبلی خواهید داشت که باعث میشود فرآیند کشف استعداد در انجمن سینمای جوان تغییر کند. سوال من این است که این فرآیند کشف استعداد و کادرسازی قرار است چه تفاوتی با نمونههای مشابه مثل جشنواره فیلم عمار داشته باشد؟
چیزی که درمورد جشنواره فیلم کوتاه تهران و انجمن سینمای جوان وجود دارد این است که ما عامتر از عمار هستیم. انجمن سینمای جوان میگوید من سالانه تعدادی آدم را بهعنوان هنرجو پذیرش میکنم و نگاه ما وسیع است، یعنی مثلا همانطور که نمیگوییم همه دانشگاههای هنر باید مثلا شبیه دانشگاه امامصادق باشند، ما هم اینجا سرویس عمومی میدهیم؛ اما این هم نباید خالی از هدایت باشد. من درواقع دارم درباره این مساله صحبت میکنم؛ انجمن سینمای جوان در دورههای مختلف عمدتا نگاهی به سینمای اروپا داشته و آن جنس قصهگویی و جشنوارهها را در پیش گرفته است. وجهممیز ما با دورههای قبل این است که به نوع قصهگویی هالیوودی توجه بیشتری کنیم. آمریکا هم به معنی آمریکای استکباری نه، چون من معتقدم سینمای آمریکا روی دوش تجربیات بشری سوار است و به همین دلیل است که در سینمای هالیوود به کتاب «بوطیقا»ی ارسطو، کتاب مقدس فیلمنامهنویسی میگویند. مساله سر این است که یکی میگوید من برای مردم فیلم میسازم و یکی میگوید مردم سطح خود را به سطح فیلمی که من ساختهام، برسانند. وقتی درباره ژانر حرف میزنیم درواقع داریم درباره عرضه حرف میزنیم. منشأ شکلگیری ژانر این است که در هالیوود به مردم برای ترغیب شدن به رفتن به سینما میگفتند این فیلمی که الان اکران شده، مشابه همان فیلمی است که دفعه قبل در سینما دیدی و خوشت آمد یا در واقع این هم در همان ژانر است. پس ما میخواهیم به عرضه اهمیت بیشتری بدهیم و انجمن سینمای جوان میگوید من در دوره جدید میخواهم کمی بیشتر برای مردم فیلم بسازم؛ البته با مختصات فیلم کوتاه. اینطور نیست که جوزده باشیم و بگوییم فیلم کوتاه باید اکرانهای گسترده داشته باشد.
فکر نمیکنید اگر جوان علاقهمند به فیلمسازی، متوجه شود که انجمن سینمای جوان و مدیرش میخواهد او را هدایت و مهندسی کند، اقبالش برای حضور در انجمن یا جشنواره فیلم کوتاه تهران کم شود؟
بله ممکن است و به همین دلیل است که من اولینبار است مصاحبه میکنم، چون اعلام برخی سیاستها به اعمالش لطمه میزند. البته از آغاز به کارم در انجمن، سعی کردیم با اهالی فیلم کوتاه در این مورد صحبت کنیم و سیاستهای تشویقی خودمان در حوزه ژانر را توضیح دهیم. اینجا بود که متوجه شدم تقریبا هیچ دافعهای برای این ماجرا وجود ندارد، یعنی نزدیک به صفر. مثلا من با کارگردانی صحبت کردم که از بزرگترها و درجه یکهای همین جنس سینمایی است که الان فیلم کوتاه از آن دارد اشباع میشود. او به من گفت که من عاشق سینمای نوآر بودم، ولی نشد آن جنس سینما را بسازم و در آموزش سینمای نوآر هرجا نیاز به کمک داشتی، من هستم. در این فضاست که من از شهرام مکری میخواهم بیاید و برای بچههای همدان ژانر رازآلود درس بدهد، درحالی که ممکن است من بین خودم و سینمای شهرام مکری یک فاصلهای را احساس کنم. برای من تخصص مهم است و حاضرم فحش فلان رسانه را بخورم ولی فکر میکنم که میارزد. من ممکن است نسبت به فلان فیلم شهرام مکری انتقادی داشته باشم، اما او را بهعنوان استادی که ژانر رازآلود را بسیار خوب درس میدهد، میپسندم و فکر میکنم سینمای ایران اگر در سبدش فیلمهایی مثل ماهی و گربه داشته باشد، بهتر از این است که ۵۰ فیلم یکجور مثل سینمای آقای فرهادی یا روستایی داشته باشد. الان اصلا انتقاد من به آقای فرهادی و روستایی نیست، چون قبلا بهعنوان منتقد، مثلا سینمای آقای فرهادی را نقد کردهام. اما الان مسالهام این نیست. من فیلم «شنای پروانه» را در جایگاه منتقد دوست دارم، اما عمده فیلمهایی که از این فیلم تقلید میکنند را دوست ندارم. من نقدم به تقلید افراطی است. من منتقد منفعل بودن انجمن در قبال فیلمساز هستم و میگویم ما اگر قرار است جلوی این تقلیدها بایستیم، باید برای فیلمساز پیشنهاد داشته باشیم. اینطور نباشد که اگر کسی جایگاهی پیدا کرد، سیستم بنشیند کنار و بگوید هرچه تو آوردی، فقط تو! البته من کسی را محدود نکردم، ما هفت ژانر و ۱۶ مضمون ارائه دادیم که شامل خیلی چیزها میشود. اما رفتارمان با کارهایی که کپی فیلمهای بلند یا فیلمهای کوتاه سالهای قبل باشد، کاملا بیرحمانه است. انجمن الان از این فیلمها که بعضا خوشساخت هم هستند، حمایت نمیکند و از هیات انتخاب جشنواره هم خواهش کردم که فیلمهای کپی دورههای قبل یا فیلمهای موفق سینمای ایران را حمایت نکنند. این کار قطعا برای من هزینه دارد و من هزینه آن را میدهم، اما شعار ما تنوع و خلاقیت است و فکر میکنم این در بلندمدت به نفع سینمای ایران است. من دوست دارم از شهرهای مختلف، سینمای متفاوتی را ببینم. الان رفسنجان یکی از قطبهای فیلمسازی ما در حوزه فیلم کوتاه است که اینها به مرور به حوزه فیلم بلند هم معرفی خواهند شد. دو سال پیاپی است که جایزه فیلم کوتاه تهران در بخش بینالملل که به اسکار معرفی میشود را فیلمی از رفسنجان میگیرد.
فکر میکنید کسی که بیرحمانه فیلمش کنار گذاشته میشود، کجا میرود؟ قبول دارید همه باید در سینمای جوان جایگاه خود را داشته باشند.
ما حسمان این است که جشنواره فیلم کوتاه تهران متاسفانه یا خوشبختانه بار آموزشی پیدا کرده است، ولی پاتوقهای ما اینطور نیستند. سال گذشته خیلی به جشنواره فیلم کوتاه تهران در دوره آقای موسوی انتقاد شد که فیلمهای مهمی از آن بیرون ماندند و سانسور زیاد بود، ولی ما همان فیلمهایی که از جشنواره بیرون ماندند را همین حالا داریم در پاتوقهایمان نشان میدهیم. چون قائلیم که فیلمی که از جشنواره بیرون میماند نباید بایکوت شود.
طبیعتا ارزشمندی حضور در جشنواره خیلی بیشتر است.
بله، ولی اگر من یک شعاری دادم که جامعه فیلم کوتاه هم آن را پذیرفته است و آن اینکه جشنواره محل تنوع و خلاقیت باشد، پس پیشنهاد من این است که با کارهای کپی بیرحمانه برخورد شود.
بنا به نوع سیاستی که طراحی کردید باید چنین قاطعیتی حتما باشد. اما یادمان نرود که آموزشگاههای سینمایی رقیب انجمن سینمای جوان هستند و جشنوارههای خارجی که فیلمسازان جوان برای آنها فیلم میفرستند. در چنین فضای رقابتی، آیا این چنین قاطعیت در اجرای سیاستها جواب میدهد؟
البته شما باید این پیشفرض را در نظر بگیرید، عمده کسانی که جنس سینمای آنها درام و اجتماعی است، قبل از اینکه به جشنواره فیلم کوتاه تهران نگاه کنند به آن جشنواره خارجی نگاه میکنند، یعنی آنها این مسیر را انتخاب کردهاند که آن طرف میخواهند بروند و میگویند حالا اگر اینجا هم پذیرفته شدند خوب است. اما ما اینجا تلاش میکنیم که با روی کار آوردن چهار فیلم متنوع به کلیت جامعه فیلم کوتاه بگوییم اگر شما این تنوع را داشته باشید، مورد استقبال بیشتری قرار میگیرید.
بله، ممکن است اینجا من یک نفر را از دست بدهم یا فردی دلخور شود؛ اما شما این را در نظر بگیرید که شما به هر شهری از شهرستانها بروید، مهمترین فیلمسازشان کسی است که فیلمش در جشنواره فیلم کوتاه تهران پذیرفته شده است، یعنی اگر فقط پذیرفتهشده باشد، میتواند در این شهرها حتی تدریس کند و مرجعیت مییابد.
البته اینکه میگویید ماحصل سیاستگذاریهای دورههای قبل بوده است.
بله، میخواهم بگویم این جشنواره آنقدر مهم است که بار آموزشی دارد و آدمها را مرجع میکند. بین اینکه یک نفر از من دلخور شد و اینکه حالا این فیلمساز با این طرز تفکر بزرگترین فیلمساز شهر بشود و تعداد زیادی به او نگاه کنند، من ترجیح میدهم دلخوری او را تحمل کنم. ما ترجیح میدهیم اگر چیزی را اعلام کردیم، پای آن سفت بایستیم و با جامعه فیلم کوتاه هم که حرف میزنیم، اتفاقا در شورای سیاستگذاری که جلسه آن برگزار شد، آقا امینیتیرانی، یکی از کسانی که نمایندگی صنف را برعهده دارد، به من گفت با فیلمهایی که کپی سالهای گذشته و کپی سینمای ایران هستند، سفت برخورد کنید. این واقعا نگاهی است که در جامعه فیلم کوتاه پیش آمده؛ البته یک فیلم به جشنوارههای جهانی هم ممکن است راه یابد و آنها شاید برایشان مهم نباشد که هر سال به فیلمهای شبیه هم جایزه دهند. شاید اصلا تعمدی دارند این کار را میکنند و میخواهند این چرخه ادامه داشته باشد، ولی ما میخواهیم چهکار کنیم؟
شما الان نقطه صفر کشف استعداد و آموزش و هدایت را دارید انجام میدهید؛ آیا بعد از این هم به فکر آدمهایی که آمدند و جایزه گرفتند و رفتند، هستید؟
یکی از حلقههای مفقوده انجمن دقیقا همین است. حدود ۷۰درصد از برگزیدگان جشنواره فیلم کوتاه تهران تقریبا از آن زمان که روی سن میروند، همانجا دارند به فیلم بلندشان فکر میکنند و شاید ۳۰، ۴۰درصد آنها باز به فکر ساختن فیلم کوتاه باشند. انجمن اینجا هیچ حضوری ندارد و نقشی ایفا نمیکند. کجای دنیا استعدادی را میآورند آموزش میدهند و به او پول میدهند که فیلم بسازد و از او حمایت میکنند و به او جایزه میدهند و بعد از طی شدن این فرآیند دولتی، او را رها میکنند و میگویند خودت برو دنبال تهیهکننده. یکی از نکات بسیار مهم در انجمن این است که لطفا بروید فیلمهای کوتاه فیلماولیها را ببینید. من قبلا این ذهنیت را داشتم و از وقتی به انجمن آمدم، مطمئن شدم اینها دنیایی را که در فیلم کوتاه خود میسازند، به فیلم بلند خود میبرند. دارم از این مساله صحبت میکنم که اگر ما اینجا کسی را بتوانیم هدایت کنیم، آینده سینمایی او را ساختهایم. اگر یک فردی فیلم کمدی بسازد و برای فیلم بلندش سراغ تهیهکننده برود، فکر میکنند او کمدی بلد است یا اگر اجتماعی جنوبشهری ساخته، فکر میکنند او این را بلد است. من در این مورد با آقای خزاعی خیلی حرف زدم و اتفاقی که برای اولینبار افتاد و ایشان در سفرهای استانی خود اعلام کردند این بود که انجمن سهمیه معرفی پنج نفر به فارابی را پیدا کرد. به مجموع دلایلی بودجه را ما نمیدهیم.
مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی چطور؟
آنها این امکان را دیگر ندارند و الان فیلماولی فقط مربوط به فارابی و انجمن است. به همین دلیل هم در شورای تایید صلاحیت، انجمن و فارابی فقط حضور دارند. برنامه فارابی این است که سالانه از ۱۰ فیلمساز اول حمایت کند که پنج نفر را انجمن معرفی کند. ما از اول هم بودجه این کار را نخواستیم، به این دلیل که من معتقدم اگر در جایی بودجه فیلم بلند در کنار فیلم کوتاه قرار گیرد، قطعا فیلم کوتاه له میشود و من این تجربه را در معدود تجربههای مدیریتی که داشتم، دیدم که نمیخواهم اسم ببرم. بنابراین اصلا من از آقای خزاعی درخواست هم نکردم که پول یا بودجهاش را هم به ما بدهید، چون مثلا من ممکن است یک فیلم بلند و ۱۰ فیلم کوتاه را به تولید ببرم، بعد در فیلم بلند من با تعدادی عوامل حرفهای شامل بازیگر و فیلمبردار و... طرف هستم و اگر موعد قسط بیاید، قطعا من به او میدهم چون تولیدش خیلی پرهزینه است و به فیلم کوتاه میگویم صبر کن یا همیشه باید منتظر باشند که این فیلم بلند تمام شود؛ خداراشکر این پروسه کمی هم به نتیجه رسیده و داریم خوب جلو میرویم. ما دوست داریم معرف برخی بچههای شهرستانی و بچههای قوی انجمنی باشیم.
این به معنی آن نیست که کیفیت را کنار بگذاریم؛ درست است؟
نه اصلا؛ البته تعداد بچههایی که آماده فیلمسازی هستند هم زیاد نیست.
برای جشنواره فیلم فجر ما فیلمسازهای اینمدلی داریم؟
فکر میکنم داریم، ولی ما قطعا ما امسال پنج نفر را پر نخواهیم کرد، ولی از این پنج نفر آنهایی که قطعی شدهاند، سینمای جوانی هستند. الان سال اول این ایده است و ما مساله فیلمنامه را داریم و باید این کار چکش بخورد تا درست شود. بسترها کامل شدهاند و آن کسی که در جشنواره فیلم کوتاه تهران نمیآید، باید بداند که در همین بازه ۶ماهه ۵۵۴ پاتوق، ۵۸ هفته فیلم و عکس برگزار شده که اگر یک درصد در جشنواره فیلمش دیده نشود، لااقل از دیدهشدن فیلم و عکسش محروم نشود چون اتفاقا فیلمها آنقدر که در پاتوق مورد نقد و بررسی قرار میگیرند، در انجمن چنین نیست. در صفحات مجازی و شبکههای اجتماعی میبینید که پاتوقهای ما آنلاین درحال برگزاری هستند.
پاتوق قبلا هم بود؛ البته به این اسم نبود و مدت